مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 11 سال و 23 روز سن داره

مهدی یار عزیز کوچولوی مامان و بابا

شیطنت های مهدیار

ماشالله به تو پسرم که از شیطنت هیچی کم نداری . دیشب که خونه مامانی بودی هر کاری که دلت خواست کردی تازه با این خراب کاری هات همه قربون صدقه ات می رفتن و تو رو حسابی لوس کردن دیگه راستش شیطنت هات از اینجا سروع شد که تا رسیدی رفتی سراغ اسباب بازی هایی که مامانی برای مغازش خریده بود هر چی عروسک بود دور خودت ریختی و باهاشون بازی کردی . بعدش هم تا مامانی رفت تو مغازه و چشمش رو دور دیدی رفتی سراغ میز مبل و سریع رو میزی و کشیدی پایین که این اتفاق افتاد. یه چند وقتی بود که وقتی می اومدی خونه مامانی برای این گلدون بیچاره نقشه می ریختی که دیشب نقشت رو عملی کردی  . تازه وقتی شکستی خیالت راحت شد و پا به فرار گذاشتی ...
2 بهمن 1392

روند رشد مهدیار

سلام عسل خاله خدا رو شکر که هر روز که می گذره و بزرگ تر می شی یه حرکت جدید یاد می گیری و تا چند وقت پشت سر هم اونو تکرار می کنی . 1- گلم یاد گرفتی هر کی می خواد از درب خارج بشه باهاش بای بای می کنی   2- تا صدای اذان رو می شنوی با صدای بلند می گدی اَدََّر (الله اکبر) و دستت رو سریع می ذاری روی گوشت            3- با زبون و دهنت صدای موتور در میاری که ما هر کاری می کنیم نمی تونیم مثل تو موتور بسازیم 4- با زبونت سَق می زنی 5- وقتی می خوای چهار دست و پا بری با دو دست و یه پا این حرکت رو انجام میدی و اون یکی پات رو روی هوا نگه می داری و راه می ری 6- دستت...
2 بهمن 1392

بیمارشدن نفسم

سلام نفسی خاله یه چند روزیه که مریض شدی  همش بهونه می گیری داروهات رو نمی خوری     دیگه برای خاله حدیثه از اون خنده های خوشمزه نمی کنی  خاله جون ایشالله که زود زود خوب بشی .   ...
24 دی 1392

ماهگرد دهم

در ستاره باران میلادت میان احساس من تا حضور تو حبابی است از جنس هیچ از دستان من تا لمس نگاه تو آسمانی است به بلندای عشق جشن میلادت را به پرواز می روم در این خانگی ترین آسمان بی انتها آسمانی که نه برای من و نه برای تو که تنها برای "ما" آبیست                   ...
24 دی 1392