فضولی تو خونه مامانی
سلام عزیزم
این مدت که داری روز به روز بزرگ تر می شی شیرین کاری ها و البته شیطنت هات هم بیشتر میشه .
دیشب که خونه مامانی بودید رفتی سراغ میز مبل و شروع کردی به انداختن رومیزی و گذاشتن اثر انگشت روی میزها . ما هم از بس که عاشق تو هستیم هیچی به تو نمی گیم و تو هم از این فرصت ها خوب استفاده میکنی و هر کاری دلت بخواد انجام می دی .
اول رفتی کنار میز وایسادی و نقشه کشیدی که چطوری به رومیزی میشه دست زد
بعد که با تلاش های بسیار دستت به رومیزی رسید
اونو کشیدی طرف خودت
بعد کنترل رو برداشتی
بعد از اینکه کنترل رو برداشتی یه خنده ای کردی
بعدش هم کل رومیزی و کنترل ها رو انداختی روی زمین
بعد شروع کردی به اثر انگشت گذاشتن روی میز
بعد هم رفتی پشت میز وایسادی و نشون دادی که خواستن توانستن است
بعد از این همه خرابکاری رفتی روی مبل نشستی و شروع کردی به اووووووه گفتن . انگار نه انگار که چیکار کرده بودی
بعدش هم یه چپ به دایی جون گرفتی که مبادا دست از پا خطا کنه