شیطنت های مهدیار
ماشالله به تو پسرم که از شیطنت هیچی کم نداری . دیشب که خونه مامانی بودی هر کاری که دلت خواست کردی تازه با این خراب کاری هات همه قربون صدقه ات می رفتن و تو رو حسابی لوس کردن دیگه راستش شیطنت هات از اینجا سروع شد که تا رسیدی رفتی سراغ اسباب بازی هایی که مامانی برای مغازش خریده بود هر چی عروسک بود دور خودت ریختی و باهاشون بازی کردی . بعدش هم تا مامانی رفت تو مغازه و چشمش رو دور دیدی رفتی سراغ میز مبل و سریع رو میزی و کشیدی پایین که این اتفاق افتاد. یه چند وقتی بود که وقتی می اومدی خونه مامانی برای این گلدون بیچاره نقشه می ریختی که دیشب نقشت رو عملی کردی . تازه وقتی شکستی خیالت راحت شد و پا به فرار گذاشتی ...
نویسنده :
خاله حدیثه
14:55